بــــــازی بــــا تــــســـبــیــــح
جمعه, ۱۴ دی ۱۳۶۹، ۱۰:۰۷ ق.ظ
روزی سید جمال الدین اسد آبادی در حضور سلطان عبدالحمید، پادشاه عثمانی نشسته بود و با دانههای تسبیح خود بازی میکرد.
وقتی از محضر سلطان خارج شد درباریان به او گفتند: چرا در حضور سلطان با تسبیح بازی میکردی؟
سید با نهایت بیاعتنایی گفت: چطور به کسانی که با سرنوشت میلیونها نفر بازی میکنند و به افراد نالایق مقام و طلا میبخشند، مردان با استعداد و آزادگان را به بند میکشند و در زندان میاندازند و از زشتکاریهای خود شرم و پروا ندارند حرفی نمیزنید اما به سید جمال الدین حق نمیدهید که با تسبیح خود بازی کند؟
- ۶۹/۱۰/۱۴
یا فاطمه بنت نبی، ای همدل و جان علی
اى تاج نور دنیا، یا زهرا
یا فاطمه سرخدا، اى گوهرِ تاج وفا
اى باشکوه، اى والا، یا زهرا
اى دخت گل! اى یاسمین! اى اسوه زن در زمین!
اى آسمان از تو متین اى آسمان از تو متین
یا فاطمه بنت نبى! عشق محمد با على
غیرت حسین از شیرهجان تو نوشید
شیرخدا تا پاى جان بهر تو کوشید
شمع تو از شیران حق پروانهها ساخت
از زینب زهرا نشان افسانهها ساخت
مریم گل آراى مسیح چون ژاله تو
باغ نجابت خرم از آلاله تو
ام ابیها! ام نور! اى بىنهایت!
اى مظهر شور و شرف شرم و شفاعت!
حسن براى عشق دین مهر تو افروخت
حسین براى حفظ دین قهر از تو آموخت
یا فاطمه! یا فاطمه! یا طاهره! مطهره! اى تو صدیقه! زکیه! ام ابیها! زهرا!
یا فاطمه! یا فاطمه! یا مرضیه! یا راضیه!
اى شان کوثر مهر تو!
اى هر چه دریا! زهرا!